واژگان، هر کدام معانی و مفاهیمی دارند که گاه به کلی و جزئی
تعریف میشوند و گاه در مصادیق گوناگون، مفهومشان متفاوت میگردد.
بدیهی است که واژگانی چون: "علم" و "زمان" نیز از این دو قاعده
مستثنی نمیباشند.
الف – علم:
علم، یعنی "دانایی". البته معانی متفاوتی چون: آگاهی، آموختن و
... نیز برای آن بیان شده است که همه به همان ریشه دانایی بر
میگردد. از این رو، هر آن چه "دانسته" شود، علم است و آن که
دارای این علم میشود، "عالم" است و هر که بشتر بداند عالمتر
است تا برسد به "علیم و اعلم".
این جامعیت تعریف سبب میگردد تا "علم"، قابلیت تقسیم به کلی و
جزئی، بسیط – ازلی و نیز حادث و اکتسابی و ...، داشته باشد و
هم چنین به موضوعات متفاوت نیز تقسیم و اطلاق میگردد و لازم
میآید مصادیق گوناگونی داشته باشد. به عنوان مثال:
*- علم
خداوند علیم به ظاهر و باطن مخلوقات خود، علم است؛ چنان چه
فرمود:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي
الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ
سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
(البقره، 29)
ترجمه: اوست كه آنچه در اين زمين
است همه را براى شما آفريد، سپس به (آفرينش) آسمان پرداخت پس
آنها را به صورت هفت آسمان (مطابق حكمت و خالى از نقص در خلقت)
مرتب و منظم ساخت، و او به همه چيز داناست
*- علم
به خداشناسی، یا همان معرفت توحیدی، علم است، چنان چه فرمود:
« فَاعْلَمْ أَنَّهُ
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ – پس بدان به درستی که (به
تحقیق و یقیناً)، هیچ إلهی (معبودی) جز الله نیست / محمد ص،
19» و یا فرمود: «وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ
اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ -
و اگر روى گرداندند، بدانيد كه خداوند مولاى (سرپرست و دوست)
شماست. كه نيكو مولا و نيكو ياورى است / الأنفال، 40»
*- علم
به محیط (طبیعت) که به آن علم تجربی (Science ) نیز میگویند
و هم چنین علم به قوانین حاکم، حقوق مترتبه، تأثیر و تأثیر
اجزا و عوامل نیز علم است؛ چنان چه با اشاره به عوامل طبیعی
فرمود:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء
وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ
السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ
بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»
(یونس، 5)
ترجمه: اوست كسى كه خورشيد را
درخشان و ماه را تابان كرد و براى آن منزلهايى تقدير نمود تا
عدد سالها و حساب [كارها] را بدانيد. خدا اينها را جز به
درستى نيافريده است. او آيات خود را براى قومى كه مىدانند شرح
مىدهد.
*- پس،
مطلق "علم" یعنی "دانایی" و ما در ماده چیزی به نام "دانایی"
نداریم که بگوییم "علم مادی است"، بلکه علم گاهی به ماده تعلق
میگیرد و گاهی به غیر ماده. مثلاً اگر سؤال شود: "علم حقوق
مادی است یا غیر مادی" پاسخ چیست؟ نه حقوق ماده است و نه علم
به آن مادهای دیگر است، بلکه ممکن است علم به حقوق موضوعات و
تعاملات مادی و یا موضوعات و تعاملات غیر مادی تعلق گیرد.
در نتیجه تردیدی نیست که علوم مادی (طبیعی، تجربی)، در حیات پس
از مرگ کاربردی ندارد. حیات اخروی مادی نیست که "فیزیک و شیمی
و طب و داروسازی" بخواهد، اما معنایش بیفایده بودن کسب علوم
مادی نیست، چرا که میتواند سبب رشد و تعالی شود، چنان چه میتواند
سبب سقوط و هبوط آدمی گردد. لذا در اسلام، به طبیعت و علوم
طبیعی، هدفدار نگاه میشود. چرا که علم به طبیعت [که ضروریست]
باید انسان را به کمال معرفتی، روحی و معنوی برساند.
ب – زمان:
زمان نیز تعاریف گوناگونی دارد که به طور کلی به "زمان فیزیکی"
و "زمان فلسفی" تقسیم شدهاند.
در فیزیک "زمان و فضا" به عنوان کمیتهای
بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای
آنها در قالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها
نیز چون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف
شدهاند. زمان فیزیکی، متکی به حرکت است و برای اندازهگیری
کمّیت به کار میرود. مثل این که فرمود: خورشید و ماه و... را
بر اساس نظم خاص در مدار خاص قرار داد تا بتوانید "شمارش" کنید.
برای زمان در فلسفه نیز تعاریف و تقسیمبندیهای متفاوتی وجود
دارد که گاه با هم اختلاف کلی یا جزئی نیز دارند.
بدیهی است که نمیتوان در این مختصر به بیان آرا و اشکالات
آنها نسبت به یک دیگر پرداخت، اما تا آنجا که مربوط به سؤال در
رابطه با حیات پس از مرگ میشود، زمان به معنای "قبل و بعد"
است. بدیهی است که "قبل و بعد" هم در دنیا وجود دارد و هم در
عالم دیگر. چنان چه "حرکت" هم در دنیا وجود دارد و هم در آخرت.
در این دنیا، شما حرکت فیزیکی میکنید، از نقطه الف به سوی
نقطه ب میروید و میرسید. بدیهی است قبل از آن که به نقطه ب
برسید، آنجا نبودید و پس از آن که در نقطه الف بودید، آنجا را
ترک کردید. در حیات اخروی نیز این قبل و بعدها، به صورت پیاپی،
مستمر و به هم پیوسته وجود دارد. پس چنین نیست که گفته شود: "زمان
در آن عالم، به هیچ صورتش وجود ندارد" و نتیجه گرفته شود که "علم
مادی است؟!"
x-shobhe.com